وای بر من...
اسمم را گذاشته ام منتظر
اما زمانی که دفتر انتظارم را ورق میزنی
می بینی؛
فضای مجازی را بیشتر از امامم میشناسم
حتی گاهی صبح آفتاب نزده آنها را چک می کنم
اما عهدم را نه...
وای بر من.....
اسمم را گذاشته ام منتظر
اما زمانی که دفتر انتظارم را ورق میزنی
می بینی؛
فضای مجازی را بیشتر از امامم میشناسم
حتی گاهی صبح آفتاب نزده آنها را چک می کنم
اما عهدم را نه...
وای بر من.....
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بیتو میگویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
در هوای عاشقان پر میکشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را میگشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
گل ای امید دل منتظران
باخروخ یولا نگران نگران
آل اله حسین علمین آقا جان
گوزوموزه گوی قدمون آقا جان
یئر قدمونن ئوپر گوی علمینن ئوپر
یئل کی اسر تلیوون پیچ و خمینن ئوپر
من سنه قربان آقا جان آقا جان
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خونجگری بود نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا
به خدا منتظر آمدنت میمانیم
بقیه شعر در ادامه مطلب
تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟
چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟
اگر حجاب ظهورت وجود تار من است
خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟
تو امر کن سر خود را بدست می گیرم
ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟
میان خلقت من با گل تو رابطه ای است
من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟
هوای دیدن سرداب غیبتت دارم
به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟.
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم،
سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان!
بس نیست غفلت هایمان؟
غربت وتنهایی مولایمان؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا گشته ا یم.